سلام 

ماه محرم دوست داشتنی هم اومد من عاشق عزاداری مخصوصا شب ها هستم خیلی خوبه

چند روز پیش زنگیدم از آرایشگاه برای ابروهام وقت گرفتم حامد اومد دنبالم برد به طور مشخصی پاچه بز شده بود😁😁😁😁

کلی تغییر کردم خودم صورتمو وکس میندازم خیلی خوبه از آرایشگاه رفتن راحت شدم😑

جمعه هم مامان اینا تو باغ خاله کوچیک دوشاب میپختن به منم گفتن نهار بیا

منم نرفتم بعدازظهر حاضر شدم رفتیم باغ همه اونجا بودن یکم اونجا بودیم بعدشم از شهرستان خاله حامد اینا می اومدن خونه مادرشوهر رفتیم شام اونجا😊

جاری هم فیلم عروسیش آورده بود همگی نشستیم نگاه کردیم کلی خوب افتادم😀😍

مخصوصا اونجا که حامد برام آهنگ درخواست کرد دوتایی دنس کردیم شاهکار شده بود😍😋

شامم مادرشوهر چلو نرغ درستیده بود خوشنزه بود 

چند دفعه بود همش ظرفارو من میشستم جاری دست نمیزد 

منم اوندفعه مریض بودم اون همه ظرف شستم مادرشوهر هرچی گف تو نشور منم نذاشتم 

بعدش اومدیم خونه حامد کلی اعصابش خرد شده بود منم اعتراض کردم وقتی اون باشه من دیگه نمیرم کارگرش نیستم که😡😠

فرداش حامد ظهر اومد خونه گفت رفته بودم خونه مامانم اعصابش خرد بود میگف صبا خسته شد ظرفاروشست من دیگه نمیذارم بشوره😑

منم کلی دلم خنک شد که اینام فهمیدن چقدر تنبل و از زیر کار در رو😑😕

داشتم میگفتم😆بعد شامم مادرشوهر نذاشت من دست به سیاه سفید بزنم به جاری هم گف بیا ظرفارو بشور😂😂😂😂😂

پدرشوهرم میگف ظرف شویی میخرم دستای عروسای من خراب میشه😊

خودش شست منم تعارفم نکردم 😤

بعدشم حامد منو برد گذاشت خونه مامانم خودشم شیفت بود مرغداری

پری روزم زنگیدم ببینم ناخن کارم هست برم ترمیم که بهم برای فرداش وقت داد

دیگه دیروز به حامد گفتم از صبح نره مرغداری ساعت ۹منو ببره 

آرایشگاه صبح پاشدم حاضر شدم منو برد آرایشگاه خودشم رفت 

ساعت۱بود تموم شدم زنگیدم اومد دنبالم گف بیا بریم نهار خونه مامانم منم رفتم دوش گرفتم چیتان پیتان کردم رفتم

جاری هم بود 

اینبارم ظرف شستن نوبت من بود😁😁😁

بردارشوهر کوچیک ته تغاریمون برامون در نقش خواهر شوهر هست میگف براتون نوبت نوشتم 😂😂😂😂

از اونجام که باشگاه داشتم خودم با ماشین رفتم باشگاه بعدازظهرم رفتیم بازارگردی من برای صورتم شمع خریدم دوتاهم لاک خریدم یه بلوز و شلوار مشکی هم خریدم برگشتیم خونه

هنوز موفق نشدم مانتو بخرم مانتو لازمم😕

شبام که همش میریم بیرون و عزاداری 

یه شب هم کسرا رو برداشتیم رفتیم بیرون 

قربون اون زبونش کلی برای من و حامد زبون ریخت دل مارو برد

۳تایی رفتیم تاب بازی و سوپر خرید کردیم رفتیم دسته هم نگاه کردیم برگشتیم میگف عمه من با تو میرم بخوابم😄

کلی هم گریه کرد من خونه نمیرم

امروزم از صبح خونه ایم قراره شب بریم بیرون 

روزتون خوش...